شیرخوردن نورا
واییییییییی که بغل کردنت چقدر شیرینه بااینکه بخیه هام اذیت میشدن اما دوست داشتم همش بغلت کنم . چقدر هم خواب روزانه ات سنگین بود . من و بابایی هرکار میکردیم بیدار نمیشدی لبهات رو سفت بهم میچسبوندی که مبادا تو خواب بهت شیر بدم . تمام حالتهات شبیه اون موقع بود که تو دلم بودی مخصوصا قلمبه شدنات ٢-٣ روز اول واقعا شیر دادن بهت سخت بود نه من ونه تو بلدنبودیم توهمش گرسنه میموندی شبها اذیت میشدی و من وبابایی غصه میخوردیم اما کم کم یاد گرفتی ...
نویسنده :
مامان مرمر
15:58